خرداد ماه مثل هر سال دوست داشتیم که به مسافرت اونم اردبیل بریم اما امسال با سالهای گذشته یه فرقی داشت اونم این بود که دوتا فرشته امسال به جمع ما اضافه شدن روز 10 خرداد با مامان جونینا را افتادیم به سمت تبریز وسط راه که پیاده شدیم واسه صبحانه خاله جون کلی ازتون عکس گرفت دو سه روز موندیم تبریز وکلی مهمونی خونه عمه ها رفتیم تازه یه روزام دسته جمعی رفتیم بیرون شهر تویه باغ قشنگ عصرونه خوردیم اونجا بر عکس تهران خیلی سرد بود من وبابایی همش نگران بودیم که نکنه شما دوتا رو سرما بدیم اینم عکس بابایی با عسلا که از هر لحظه استفاده میکنه که با نانازیاش عکس بگیره خلاصه خیلی خیلی خوش گذشت بعد از چند روز رفت...